می گویند؛
مردی در امامزاده ایی اختیار ادرارش را
از کف داد و در صحن امامزاده ادرار کرد!
مردم خشمگین شدند و به سمت او
هجوم بردند و خواستند که او را بکشند.!
مرد که هوش و فراستی بسیار داشت گفت؛
ای مردم !
من قادر به ادرار کردن نبودم؛
امامزاده مرا شفا داد.!
ناگهان به یکباره مردم ادرار او را به عنوان تبرک به سر و صورت خود مالیدند!
منشا اشتباهات ندانستن نیست،
بلکه تقلید و اعتقادات کورکورانه است.
به زاهد گفتم این زهد و ریا تا کی بود باقی
بگفتا؛تا به دنیا مردم نادان شود پیدا.!
درباره این سایت